طنز
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
طنز
نوشته شده در سه شنبه 14 شهريور 1391
بازدید : 642
نویسنده : اصغر بویه
كفش هايم كو ؟ ! دم در چيزي نيست . لنگة كفش من اين جاها بود ! زير انديشة اين جاكفشي ! مادرم شايد ديشب كفش خندان مرا ، برده باشد به اطاق كه كسي پا نتپاند در آن هيچ جايي اثر از كفشم نيست نازنين كفش مرا درك كنيد كفش من كفشي بود – كفشستان ! و به اندازة انگشتانم معني داشت . . . پاي غمگين من احساس عجيبي دارد شصت پاي من از اين غصه ورم خواهد كرد . شصت پايم به شكاف سر كفش ، عادت داشت . . . نبض جيبم امروز تندتر مي زند از قلب خروسي كه در اندوه غروب كوپن مرغش باطل بشود . .. جيب من از غم فقدان هزار و صد و هشتاد و سه چوق كه پي كفش ، به كفاش محل خواهد داد . (خواب در چشم ترش مي شكند) كفش من پاره ترين قسمت اين دنيا بود (ياد باد آن كه نهاني نظرش با ما بود) دوستان ! كفش پريشان مرا كشف كنيد ! كفش من مي فهميد كه كجابايد رفت كه كجا بايد خنديد . كفش من له مي شد گاهي زير كفش حسن و جعفر و عباس و علي توي صف هاي دراز . من در اين كلة صبح ، پي كفشم هستم تا كنم پاي در آن ، و به جايي بروم كه به آن ((نانوايي)) مي گويند ! شايد آنجا بتوان ، نان صبحانةفرزندان را توي صف پيدا كرد بايد الان بروم ، . . . اما نه ! كفش هايم نيست ! كفش هايم. . . كو ؟

آپلود عکس

:: موضوعات مرتبط: طنز , ,
:: برچسب‌ها: طنز ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: